جدول جو
جدول جو

معنی علی سدیدی - جستجوی لغت در جدول جو

علی سدیدی
(عَ یِ سَ)
غوری (امیر...). وی به نیابت ملک غیاث الدین پیرعلی بر قلعۀ ترشیز (کاشمر) حکومت میکرد. و امیر تیمور گورکانی که در سال 784 هجری قمری بقصد تسخیر خراسان رفته بود وقتی به قلعۀ ترشیز رسید این قلعه را از امیر علی سدیدی غوری بصلح گرفت و بهادران ساکن آن را مورد لطف قرار داد. (از حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 433)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(عَ یِ مَزْ یَ)
ابن مزید اسدی. ملقب به سندالدوله یا سیف الدوله و مکنی به ابوالحسن. وی نخستین از فرمانروایان بنی مزید اسدی است که در سال 403 هجری قمری از جانب فخرالدولۀ دیلمی به حکومت حله گماشته شد و در ذیقعده سال 408 هجری قمری درگذشت. مردی دلیر بود و جنگهایی که با بنی دبیس کرده است مشهور میباشد. (از طبقات سلاطین اسلام ص 108 و حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 541 و الاعلام زرکلی از کامل ابن اثیر ج 9 ص 105 و ابن خلدون ج 4 ص 276). و رجوع به معجم الانساب زامباور ص 207 شود
ابن سعید بن احمد بن یحیی مزیدی حلی. مکنی به ابوالحسن و ملقب به ملک الادباء و استاد شهید. شاگرد علامه. رجوع به ابوالحسن (علی بن سعید...) شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ سِ)
ابن ابی الحسن سندی مدنی. ملقب به نورالدین. محدث بود و در سال 1138 هجری قمری درگذشت. او راست: کفایهالحاجه فی شرح سنن ابن ماجه. (از معجم المؤلفین از فهرس الازهریه ج 1 ص 544). در تمدن اسلامی، محدث فردی بود که هم حافظ حدیث و هم تحلیل گر آن محسوب می شد. وی معمولاً هزاران حدیث را با سلسله اسناد حفظ می کرد و در محافل علمی، جلسات روایت حدیث برگزار می نمود. شخصیت هایی مانند احمد بن حنبل، مالک بن انس و ابن ماجه از برجسته ترین محدثان تاریخ اسلام بودند. آثار آنان امروز منابع اصلی سنت نبوی به شمار می روند.
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ دَ)
ابن احمد بن موسی بن محمد دیری جوبری دمشقی شافعی، ملقّب به علاءالدین و مکنّی به ابوالحسن. ادیب و شاعر بود و درسال 857 هجری قمری در قریۀ شوبک از بلاد نابلس متولد شد و در 937 هجری قمری درگذشت. (از معجم المؤلفین بنقل از شذرات الذهب ج 2 ص 222. الکواکب السائره ج 2 ص 200)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ زَ)
ابن عبدالله (الهدی) بن احمد زیدی. ملقب به منصور. امام زیدی یمن. وی از بنی قاسم واز نوادگان الهادی الی الحق و از اهالی صنعاء بود. در سال 1251 هجری قمری پس از فوت پدرش به امامت منصوب گشت و چهار بار او را خلع کردند و دوباره به امامت برگزیدند تا اینکه در آخرین خلع بسال 1288 هجری قمری درگذشت. (از الاعلام زرکلی از نیل الوطر ج 2 ص 142 و ترجیع الاطیار بمرقص الاشعار ص 400 و بلوغ المرام ص 71)
ابن عبدالله بن علی زیدی. وی فقیه قرن 10 هجری قمری و عهده دار امر قضاء در صنعا بود و در سال 959 هجری قمری در عاشر از بلاد خولان درگذشت. او را شرحی است بر اثمار. (ازمعجم المؤلفین از البدر الطالع شوکانی ج 1 ص 471)
ابن صالح بن محمد بن علی بن ابی الرجال صنعانی زیدی. مکنی به ابومحمد وملقب به قاضی جمال الدین. رجوع به علی صنعانی شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ سَ)
ابن حجر بن ایاس سعدی مروزی. وی محدث و حافظ و جهانگرد (رحال) و از مردم خراسان بود. در سال 154 هجری قمری متولد شد. وسفری بدمشق کرد و در نیمۀ جمادی الاولی سال 244 ه. ق. در سن نودسالگی درگذشت. او راست: 1- احکام القرآن. 2- فوائد فی الحدیث. (از معجم المؤلفین از هدیه العارفین ج 1 ص 672 و تذکرهالحفاظ ذهبی ج 2 ص 33 و تاریخ دمشق ابن عساکر ص 12 و الوافی صفدی ج 12 ص 20)
ابن قاضی سعدی. ملقب به علاءالدین. او راست: غایهالبیان و نهایهالتبیان فی تاریخ آل عثمان. (از کشف الظنون حاجی خلیفه ص 1191)
ابن عبدالله بن جعفر بن نجیح سعدی (از موالی طایفۀ سعدی) بصری. مشهور به ابن مدینی و مکنی به ابوالحسن. رجوع به علی بصری شود
ابن سلیمان بن احمد بن محمد سعدی صالحی حنبلی مرداوی. مکنی به ابوالحسن و ملقب به علاءالدین. رجوع به علی مرداوی شود
ابن جعفر بن علی سعدی صقلی. مشهور به ابن قطاع و مکنی به ابوالقاسم. رجوع به ابن قطاع و علی (ابن جعفر...) شود
لغت نامه دهخدا
(عَیِ سَ)
ابن عبدالرحمان سعدی. مشهور به ابن قطاع و مکنی به ابوالقاسم. رجوع به ابن قطاع (ابوالقاسم علی بن جعفر...) و علی (ابن عبدالرحمان سعدی) شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ بَ)
ابن محمد بدیهی، مکنّی به ابوالحسن. شاعر بغدادی، اصل او از شهرزور بود. و وی با صاحب بن عباد ارتباط داشت و او را در بدیهه گویی دستی توانابود لذا بدان منسوب گشت و این بیت مشهور از اوست:
اء تمنی علی الزمان محالا
أن تری مقلتای طلعه حر.
وی در حدود سال 380 هجری قمری درگذشت. (از الاعلام زرکلی بنقل از یتیمهالدهر ج 3 ص 163. اللباب ج 1 ص 104)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ کِ)
ابن احمد کریدی حنفی. ملقب به شکری. فقیه و عالم فرایض و فلکی و مفتی قندیه بود. و در سال 1257 هجری قمری درگذشت. او راست: 1- شرح زیج حسین حسنی منجم. 2- الفتاوی الشکریه. 3- کتاب الفرائض. (از معجم المؤلفین)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ یَ)
ابن احمد بن سعید بن حزم بن غالب بن صالح بن خلف بن سفیان بن یزید فارسی اندلسی قرطبی یزیدی. مشهور به ابن حزم و مکنی به ابومحمد. رجوع به ابن حزم و علی (ابن احمد...) شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ عُ بَ)
ابن منصور بن عزیز بن معز فاطمی عبیدی. مکنی به ابوالحسن و ملقب به الظاهر لاعزاز دین الله. از پادشاهان فاطمی مصر. رجوع به علی فاطمی (ابن منصوربن...) شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ سَ)
ابن محمد بن علی بن سلیم دمشقی صالحی شافعی. مشهوربه سلیمی و ملقب به علاءالدین و مکنی به ابوالحسن. فقیه و مفسر و نحوی متولد در سال 1113 هجری قمری وی در دوم جمادی الاولی سال 1200 در دمشق درگذشت. او راست: 1- تکمله شرح تفسیر البیضاوی عمر رومی، از سورۀ اسراء تا آخر قرآن. 2- الزبده المطریه علی منظومه الآجرومیه، در نحو. 3- شرح غایه الاختصار ابن قاسم. (از معجم المؤلفین از عقوداللاّلی فی الاسانید العوالی ص 30 و سجل مخطوطات الظاهریه و سلک الدرر مرادی ج 3 ص 219و هدیه العارفین بغدادی ج 1 ص 771 و ایضاح المکنون بغدادی ج 1 ص 139 و فهرس الفهارس کتانی ج 2 ص 342)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ سُ وَ)
ابن محمد سعید بن عبدالله بن حسین سویدی بغدادی عباسی. مکنی به ابوالمعالی. وی محدث و مورخ و نسابه و متکلم و ادیب و شاعر و نویسنده بود. در بغداد متولد شد و در سال 1237 هجری قمری در دمشق درگذشت. او راست: 1- تاریخ بغداد فی الوقائع و تراجم العلماء. 2- ذخرالمعاد فی معارضه بانت سعاد. 3- سبائک الذهب فی معرفه أنساب العرب. 4- العقد الثمین فی بیان مسائل الدین. 5- الکوکب المنیر فی شرح المناوی الصغیر. (از معجم المؤلفین ج 7 ص 200). صاحب معجم المؤلفین به مآخذ ذیل نیز اشاره کرده است: المسک الاذفر آلوسی ج 1 ص 73. فهرس الفهارس کتانی ج 2 ص 350. اصفی الموارد وائلی ص 101. هدیهالعارفین بغدادی ج 1 ص 773. روض البشر شطی ص 178. البغدادیون اخبارهم و مجالسهم ابراهیم الدروبی ص 26. ایضاح المکنون بغدادی ج 1 ص 540 و ج 2 ص 105. فهرس مخطوطات الموصل جلی ص 43. الدلیل العراقی الرسمی لسنه 1936 میلادی ص 951. المکتبه البلدیه، فهرس التوحید ص 25
ابن عبدالله بغدادی سویدی. متکلم بود و در حدود سال 1170 هجری قمری درگذشت. او راست: المشکاه المضیئه فی الرد علی الوهابیه. (از معجم المؤلفین ج 7 ص 132)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ شَ)
احمد. از فضلائی است که در سال 1331 هجری قمری درگذشت. او راست: 1- ابوالدنیا أو تاریخ الکون و الانسان من عهدالخلیفه الی الاّن. 2- ام الدنیا أو المراءه و حالتها. 3- الکتابه و الکتاب. (از معجم المؤلفین از فهرس المؤلفین بالظاهریه و معجم المطبوعات ص 1157)
ابن عثمان شهیدی. ملقب به رکن الدین. او راست: یواقیت الاخبار. (از کشف الظنون حاجی خلیفه ص 2053)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ صِدْ دی)
ابن محمد بن عبدالرحمان بن احمد بن محمد بکری صدیقی مصری شافعی. مکنی به ابوالحسن. رجوع به علی بکری شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ دُ رَ)
ابن احمد دریدی، مکنّی به ابوالحسن. زبیدی نام او را نقل کرده و اصل او را از فارس دانسته است که در آن هنگام وراق بن درید والی آنجا بود. رجوع به معجم الادباء چ مارگلیوث ج 5 ص 81 شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ رَ)
ابن عنتر رشیدی مصری. ادیب و شاعر بود و به سال 1195 هجری قمری در ثغر درگذشت. او راست: موشحات و مقاطیع و دیوان شعر. (از معجم المؤلفین بنقل از عجائب الاثار جبرتی ج 1 ص 68. هدیهالعارفین بغدادی ج 1 ص 770)
ابن قاسم رشیدی. او راست: کتاب متشابه القرآن. (از الفهرست ابن الندیم)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ زَ)
ابن مهدی بن محمد بن علی بن داود بن محمد بن عبدالله بن محمد بن احمد بن عبدالقاهر بن عبدالله بن اغلب بن ابی الفوارس بن میمون حمیری رعینی زبیدی. مکنی به ابوالحسن. اولین از بنی مهدی در زبید. رجوع به علی رعینی (ابن مهدی بن...) شود
ابن ابی بکر بن علی بن محمد بن ابی بکر بن عبدالله بن عمر بن عبدالرحمان بن عبدالله یمانی زبیدی شافعی. مشهور به ناشری و ملقب به موفق الدین. رجوع به علی ناشری شود
ابن حسن بن ابی بکر بن حسن بن علی خزرجی زبیدی یمنی. مشهور به ابن وهاس و ملقب به موفق الدین و مکنی به ابوالحسن. رجوع به علی یمنی شود
ابن محمد بن اسماعیل بن ابی بکر بن عبدالله بن عمر بن عبدالرحمان ناشری زبیدی یمانی شافعی. مکنی به ابوالحسن. رجوع به علی ناشری شود
ابن ابی بکر بن محمد بن علی بن محمد بن شداد برعی ابیاری زبیدی یمنی شافعی. مکنی به ابوالحسن. رجوع به علی برعی شود
ابن عبدالکریم بن محمد بن محمد بن علی بن عبدالکریم قرشی زبیدی بصری. ملقب به زین العابدین. رجوع به علی بصری شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِزَ)
ابن قاسم بن علیف بن هیس بن سلیمان بن عمرو بن نافع حکمی زبیدی رافعی شراحیلی. مکنی به ابوالحسن. رجوع به علی حکمی و زبیدی (علی بن قاسم بن...) شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ سُ حَ)
ابن طاق بن منذر بن قیس بن عمر بن عبدالله بن عمر بن عبدالعزی بن سحیم حنفی سحیمی یمامی. ابن حبان وی را از صحابه دانسته است. و ابوداود و ترمذی و نسائی حدیثی از وی روایت کرده اند. (از الاصابۀ ابن حجر ج 4 قسم اول). صحابی در اصطلاح علم حدیث به مسلمانی اطلاق می شود که پیامبر اکرم (ص) را دیده، به او ایمان آورده و تا پایان عمر بر آن ایمان باقی مانده است. صحابه در انتقال روایات نبوی، فتوحات اسلامی و تثبیت آموزه های دینی نقش بنیادین داشته اند. آنان از نزدیک ترین یاران پیامبر به شمار می آیند.
لغت نامه دهخدا
(عَ خَ)
دهی است از دهستان کمین، بخش زرقان، شهرستان شیراز. واقع در 81هزارگزی شمال خاوری زرقان، و 2هزارگزی راه شوسۀ شیراز به اصفهان. ناحیه ای است جلگه و دارای آب و هوای معتدل و مالاریائی، و 59 تن سکنه. آب آن از چشمه و قنات تأمین می شود. و محصول آن غلات و چغندر است. اهالی به زراعت و قالی بافی اشتغال دارند. و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ سَ)
ابن محمد سعیدی بیاری. مکنی به ابوالحسن. وی از فضلا و محدثان بود. رجوع به معجم الادباء یاقوت چ قاهره ج 15 ص 58 و چ مارگلیوث ج 5 ص 410 شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ سُ)
ابن حسین بن محمد سغدی حنفی. فقیه بود و در سال 461 هجری قمری در بخارا درگذشت. نسبت او به ’سغد’ از نواحی سمرقند است. او راست: 1- النتف فی الفتاوی. 2- شرح بر کتاب خصاف در ادب قاضی بر مذهب ابوحنیفه. 3- شرح الجامع الکبیر شیبانی، در فروع فقه حنفی. (از معجم المؤلفین از تاج التراجم ابن قطلوبغا ص 32 و الجواهر المضیئۀ قرشی ج 1 ص 361 و الفوائد البهیۀ لکنوی ص 121 و کشف الظنون ص 46 و هدیه العارفین ج 1 ص 691)
لغت نامه دهخدا